نه یکبار و دوبارست و سه بارست
مردمان توانمند ، در میان جشن و بزم نیستند . آنها هر دم ، به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن ، در حال پیکارند . حکیم ارد بزرگ
آدم غمزده ، توان نگهبانی از دستاوردهای خویش را ندارد . حکیم ارد بزرگ
آدمهای نیرومند ، در هنگامه آورد و پیکارهای سهمگین نیز ، شادی و امید را به همگان هدیه می دهند . حکیم ارد بزرگ
اگر پایکوبی و شادی نباشد ، جهان را ارزش زیستن نیست . حکیم ارد بزرگ
چه بسیار اشک هایی ، که نوید شادی اند و چه فراوان خنده هایی ، که لبالب از غم و اندوه . حکیم ارد بزرگ
شادی کجاست ؟ جایی که همه ارزشمند هستند . حکیم ارد بزرگ
چه زیبایند ، آنانی که همیشه لبخندی برلب دارند . حکیم ارد بزرگ
آنکه همیشه لبخندی بر لب دارد ، شادی را به همگان هدیه می دهد . حکیم ارد بزرگ
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
ای یار مرا غم تو یارست
عشق تو ز عالم اختیارست
با عشق تو غم همی گسارم
عشق تو غمست و غمگسارست
جان و جگرم بسوخت هجران
خود عادت دل نه زین شمارست
جان سوختن و جگر خلیدن
هجران ترا کمینه کارست
در هجر ز درد بیقرارم
کان درد هنوز برقرارست
ای راحت جان من فرج ده
زان درد که نامش انتظارست
در تاب شدی که گفتم از تو
جز درد مرا چه یادگارست
یارب چه بلا که عشق یارست
زو عقل به درد و جان فکارست
دل برد و جمال کرد پنهان
فریاد که ظلم آشکارست
گر جان منست ازو به جانم
من هیچ ندانم این چکارست
ناید بر من خیال او هیچ
وین هم ز خلاف روزگارست
کارم چو نگار نیست با او
زان بر رخ من ز خون نگارست
زو هیچ شمار برنگیرم
زیرا که جفاش بیشمارست
احمد شاه مسعود درباره حکیم ارد بزرگ می گوید :